مصلحت گزاری
نویسه گردانی:
MṢLḤT GZʼRY
مصلحت گزاری . [ م َ ل َ ح َ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل مصلحت گزار. صلاح اندیشی . خیرخواهی . || کارگزاری . مباشرت . || (اصطلاح سیاسی در دولت عثمانی ) کارداری سفارت : روز شنبه ... رخصت مراجعت به استانبول یافته حیدرافندی مستشار خود را به جای خود به مصلحت گزاری بگذاشت و کارداران دولت او را به نشان مکلل به الماس ... تشریف کردند. (ناسخ التواریخ ص 212 قسمت قاجاریه ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.