اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مضایق

نویسه گردانی: MḌAYQ
مضایق . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) مضائق . ج ِ مضیق . مکانهای تنگ . تنگناها. تنگی ها در مکان و امور. کارهای سخت : به تعجیل سوی ناتل ... رفتند بر آن جمله که به ناتل که آنجا مضایق است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463). شما به استراباد روید که در آن مضایق نتوانند آمد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 560). الحق راه آن دراز و بی پایان یافتم ، سراسر مخاوف و مضایق . (کلیله چ مینوی ص 48). چه هرکه بر قوت ذات و زور نفس اعتماد کند لاشک در مخاوف و مضایق افتد. (کلیله ایضاً ص 300). خلق از مضایق محنت و مفاسد ایام فترت خلاصی یافتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 315). چون مار در مداخل و مضایق زمین روند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 342). از مضایق شدت به فراخی نعمت رسیدند. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به مضائق و مضیق و مضیقه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مضایق . [ م ُ ی ِ ](ع ص ) سختگیر. تنگ گیرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : ... بر مقتضای فرمان سوی ایشان رفت و آنچه واجب بود از وظا...
مضائق . [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مضیق . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). جاهای تنگ . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مضایق شود.
مضائغ. [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مضیغة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.