اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مظمظة

نویسه گردانی: MẒMẒ
مظمظة. [ م َ م َ ظَ ] (ع مص ) جنبیدن و نادیدن چیز آونگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مذمذة. [ م َ م َ ذَ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (منتهی الارب ). کذب . (از متن اللغة) (اقرب الموارد).
مزمزة. [ م َ م َ زَ ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- مزمزه کردن ؛ حرکت دادن . (یادداشت به خط م...
مضمضة. [ م َ م َ ض َ ] (ع مص ) آب در دهان جنبانیدن . شستن دهان را به آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جنبانیدن آب در جمله ٔ دهان . (تاج...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مزمزه . [ م َ م َ زَ / زِ ] (اِمص مرکب ) (در تداول عامه ) ۞ چشش . مخفف مزه مزه .- مزمزه کردن ؛ مخفف مزه مزه کردن . چشیدن غذا و جز آن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.