اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معاذ

نویسه گردانی: MʽAḎ
معاذ. [ م ُ ] (اِخ )ابن جبل بن عمروبن اوس انصاری خزرجی مکنی به ابوعبدالرحمن (20 قبل از هجرت - 18 هَ . ق .) از صحابه ٔ جلیل القدر و عالم به حلال و حرام بود و در جوانی اسلام آوردو در جنگهای بدر واحد و خندق حضور داشت و پیغمبر اورا پس از غزوه ٔ تبوک به عنوان قاضی و راهنما به سوی اهل یمن گسیل داشت و نامه ای به آنان فرستاد و چنین نوشت : «انی بعثت لکم خیر اهلی » ۞ و معاذ تا هنگام رحلت پیغمبر در یمن بود و چون ابوبکر به خلافت رسید به مدینه بازگشت و سپس با ابوعبیده ٔ جراح در جنگ شام شرکت کرد و چون ابوعبیده در عمواس به مرض طاعون دچار شد معاذ را به جای خود تعیین کرد. از او در صحیحین 157 حدیث نقل شده است . وی در اردن درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1050) :
پرهیزگارتر ز معاذ جبل تویی
چه آنکه آشکاره و چه آنکه در نهان .

خاقانی .


چون باز به طاعت آیی از پاکدلی
یحیی بن معاذی و معاذ جبلی .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
معاز. [ م ِ ] (ع اِ) بز. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ماعز. [ ع ِ ] (ع اِ) یک بز، واحد معز است کصاحب و صَحب ، مذکر و مؤنث در وی یکسان است . ماعزة، مؤنث و ج ، مواعز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). وا...
ماعض . [ ع ِ ] (ع ص ) کسی که کار بر وی دشوار شده و خشمناک گردیده باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).خشمناک و کسی که کار بر وی دشوا...
برج معاز. [ ب ُ ج َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم . سکنه آن 639 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.