اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معاذ

نویسه گردانی: MʽAḎ
معاذ. [ م ُ ] (اِخ ) ابن عمروبن الجموح بن زید (وفات در حدود 25 هَ . ق .) از صحابه ٔ دلیر بود در عقبه و بدر شرکت داشت و در جنگ بدر ساق پای ابوجهل را قطع کرد و دست خود او نیز به وسیله ٔ عکرمةبن ابی جهل بریده شد اما او تا آخر روز همچنان به جنگ ادامه داد. وی تا خلافت عثمان زنده بود. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 167).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
معاذ. [ م َ ] (ع مص ) پناه بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- معاذاﷲ ؛ کلمه ٔ انکار یعنی پناه می ب...
معاذ. [ م ُ ] (اِخ )ابن جبل بن عمروبن اوس انصاری خزرجی مکنی به ابوعبدالرحمن (20 قبل از هجرت - 18 هَ . ق .) از صحابه ٔ جلیل القدر و عالم به ...
معاذ. [ م ُ ] (اِخ ) ابن صرم خزاعی ، فارس خزاعة و از شعرای جاهلیت بود. وی اول کسی است که گفت : «زر غباً تزدد حباً». (از اعلام زرکلی چ 2 ج...
معاذ. [ م ُ ] (اِخ ) ابن عفراء صحابی است . (از منتهی الارب ).از بیعت کنندگان عقبه ٔ اولی ۞ است . نام پدر وی حارث بن رفاعة و نام مادرش عفر...
معاذ. [ م ُ ] (اِخ ) ابن مسلم هراء نحوی مکنی به ابومسلم (متوفی به سال 187 هَ . ق .) ادیب معمری از اهل کوفه بوده است . وی تألیفاتی در ...
معاذ. [ م ُ ] (اِخ )ابن معاذ. رجوع به ابوالمثنی معاذبن معاذ... شود.
ام معاذ. [ اُم ْ م ِ م ُ ] (اِخ ) کنیه ٔ چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 280 و 281 شود.
معاذ رازی . [ م ُ ذِ ] (اِخ ) پدر یحیی بن معاذ رازی . و رجوع به یحیی بن معاذ رازی واعظ، مکنی به ابوزکریا شود.
معاذ مصری . [ م ُ ذِ م ِ ] (اِخ ) ابوجعفر از عارفان قرن سوم و استاد شیخ ابوالحسین سیروانی کهین است . (نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 83). و رجوع به ...
معاز. [ م َع ْ عا ] (ع ص ) دارنده ٔ بز و صاحب آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چراننده ٔ بز. (از اقرب الموا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.