اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معاف داشتن

نویسه گردانی: MʽAF DʼŠTN
معاف داشتن . [ م ُ ت َ ] (مص مرکب ) عفو کردن . بخشودن . بخشیدن . معاف کردن : شیر گفت از این مدافعت چه فایده که البته ترا معاف نخواهم داشت . (کلیله و دمنه ).
همه وقت عارفان را نظر است دیگران را
نظری معاف دارند و دوم روا نباشد.

سعدی .


گر بکشد و گر معاف دارد
در قبضه ٔ او چو من زبون نیست .

سعدی .


من از تو پیش که نالم که در شریعت عشق
معاف دوست بدارند قتل عمدا را.

سعدی .


در جواب این غزل گستاخ اگر پیش آمده ست
قاسم انوار خواهد داشت صائب را معاف .

صائب .


ز عناب اگر داشت خود را معاف
نگردد چومی خون ز گلنار صاف .

ملاطغرا (از آنندراج ذیل معافة).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.