معر
نویسه گردانی:
MʽR
معر. [ م َ ع ِ ] (ع ص ) ناخن افتاده به چیزی که آن را رسیده باشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کم موی و کم پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کم موی و کم پشم . (ناظم الاطباء). || شتر پشم ریخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بخیل کم خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خلق معر زعر؛ خلق تنگ و زشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کم گوشت . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مار مَ لُ و کَ ک. سوسمار به گویش کازرونی(ع.ش)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مار قیامت و رستاخیز است. ماری است که در جهنم به سر می برد تا به فرمان خدای تعالی گناهکاران را عذاب دهد.
مهره ٔ مار. [ م ُ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مهره ای است به اندازه ٔ برنجی بارنگ سپید که گویند هر ماری دو عدد از آن در درون سردا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مار یعقوبیه . [ ی َ بی ی َ ] (اِخ ) پیروان «مار یعقوب » فرقه ای از ترسایان . و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 150 و مار یعقوب و یعقوبیه در ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زهر مار کردن . [ زَ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوردن چیزی غیرمرغوب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلمه ٔ اهرمنی بمعنی خوردن .(یادداشت بخط مرحوم دهخد...
اندرز آذرباد مار سپندان . [ اَدَ زِ ذَ رِ پ َ ] (اِخ ) ۞ مجموعه ٔ کلمات قصار و پندهایی است بزبان پهلوی منسوب به آذرباد (موبدان موبد عهد شاپور...