اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معرض

نویسه گردانی: MʽRḌ
معرض . [ م ُ ع َرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چارپا و ستور. (ناظم الاطباء). || چارپایی که داغ بر پهنای ران داشته باشد. (از اقرب الموارد). بزی که دارای داغ عراض باشد. (ناظم الاطباء). || داغ پهن بر سرین ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گوشت نیم پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کلام غیرمُصَرَّح . خلاف مصرح . ج ، معارض ، معاریض . (از اقرب الموارد). || عرضه شده . در برابر نهاده . مواجه ساخته : به صنوف صروف فتن و محن گرفتار و در معرض ۞ تفرقه و بوار معرض سیوف آبدار شدند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 3). و رجوع به تعریض شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
معرض . [ م َ رِ ] ۞ (ع اِ) جای ظاهر کردن چیزی و به فتح راء نیز درست است . (غیاث ) (آنندراج ). محل عرض و ظاهر کردن چیزی . (از اقرب الموارد...
معرض . [ م ُ رِ] (ع ص ) روی برگرداننده از چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). روی برگرداننده و اعراض کننده و پشت کننده . (ناظم الاطبا...
معرض . [ م ِ رَ ] (ع اِ) جامه ای که برده و کنیز فروختنی را بدان عرضه کنند. (منتهی الارب ). جامه ای که در تن برده و کنیز فروختنی کرده و ب...
معرض . [ م ُ ع َرْ رِ ] (ع ص ) ختنه کننده ٔ کودکان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مارض . [ رِ ] (ع ص ) بیمار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بیمار. ج ، مراض و مرضی . (ناظم الاطباء). لغتی قلیل الاستعمال است . گویند: «لیس بمهز...
مارز. (اِخ ) یکی از دهستانهای نه گانه ٔبخش کهنوج شهرستان جیرفت است . این دهستان در جنوب خاوری کهنوج واقع است شمال آن دشت و شن زار و جنوب...
مأرز. [ م َءْ رِ ] (ع اِ) (از «ارز») جای پناه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پناه جای و محل پناه و پناهگاه . (ناظم الاطباء). ملجاء. (اقرب الموار...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.