معرکه کردن
نویسه گردانی:
MʽRKH KRDN
معرکه کردن . [ م َرَ ک َ / م َ رِ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شیرین کاشتن . کاری را به نحوی جالب و تحسین آمیز انجام دادن : امروز فلانی در آواز خواندن معرکه کرد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). سخت خوب از عهده برآمدن . قیامت کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معرکه شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.