اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معطلی داشتن

نویسه گردانی: MʽṬLY DʼŠTN
معطلی داشتن . [ م ُ ع َطْ طَ ت َ ] (مص مرکب ) وقت گرفتن . احتیاج به صرف وقت داشتن : درست شدن این اتومبیل دو ساعت معطلی دارد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.