معل
نویسه گردانی:
MʽL
معل . [ م ُ ع َل ل ] (ع ص ) بیمار. (آنندراج )(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به اعلال شود.
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مال مالی . (اِ) به لغت اصفهان حردون است و در تنکابن ماچه کول نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به حردون شود.
مال مستی . [ م َ ] (حامص مرکب ) غرور و نخوت بواسطه ٔ دولت و ثروت . (ناظم الاطباء) (از جانسون ). و رجوع به مال مست شود.
موزه مال . [ زَ / زِ ] (نف مرکب ) مدمل . (یادداشت مؤلف ).
هرسه مال .[ هََ س ِ ] (اِخ ) جایی بوده است در سه فرسخی آمل . (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 160).
مال اسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد است که در جنوب بخش واقع و محدود است از مشرق به بخش زاغه و دهست...
مآل بینی . [ م َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی مآل بین . مآل اندیشی . عاقبت اندیشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مال آشور. (اِخ ) دهی از دهستان سیلاخوراست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 576 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
مال آباد. (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ وارداک است که در شهرستان مشهد واقع است و 261 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
مال پرست . [ پ َ رَ ](نف مرکب ) بنده ٔ سیم و زر. (آنندراج ). پرستنده و خواهان مال و ثروت و مالدوست و بخیل . (ناظم الاطباء).
مال خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای که مال و متاع در آن نهند. (آنندراج ). بیت المال و خزانه و انبار. (ناظم الاطباء).