اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معلق زنان

نویسه گردانی: MʽLQ ZNAN
معلق زنان . [ م ُ ع َل ْ ل َ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال معلق زدن . در حال رقص و بازی و شادمانی :
دوش معلق زنان کبوتر دولت
آمد و اقبال نامه زیر پر آورد.

خاقانی .


چو هندوی بازیگر گرم خیز
معلق زنان هندوی تیغ تیز.

نظامی .


دوش میگفت جانم کی سپهر معظّم
بس معلق زنانی شعله ها اندر اشکم .

مولوی (کلیات شمس ).


و رجوع به معلق زدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.