گفتگو درباره واژه گزارش تخلف معلق گشتن نویسه گردانی: MʽLQ GŠTN معلق گشتن . [ م ُ ع َل ْ ل َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) معلق شدن . آویخته شدن . آویزان شدن : ابلیس برید از آن علاقت کو گشت به دامنش معلق . ناصرخسرو.و رجوع به معلق شدن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود