معلوم داشتن
نویسه گردانی:
MʽLWM DʼŠTN
معلوم داشتن . [ م َ ت َ ] (مص مرکب ) شناسانیدن . به آگاهی رسانیدن . || آگاه بودن . مطلع بودن . دانستن : و هریک آنچه از غث و سمین دیار خود معلوم داشتند به عرض رسانیدند. (ظفرنامه ٔ یزدی ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.