معم
نویسه گردانی:
MʽM
معم . [ م ِ ع َم م ] (ع ص ) هو معم خیر؛ یعنی رای و عطای وی شامل است همه را و به رای و عطای خویش فرا گرفت همه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجل معم ؛ مرد خَیِّر که خیر و عقلش همه را فراگیرد. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
معم . [ م ُ ع َم م / م ُ ع ِم م ] (ع ص ) آنکه برادران پدرش کثیر باشند یا مرد کریم الاعمام . (منتهی الارب ) (آنندراج )(اقرب الموارد). کسی که ...
مام . (اِ) مادر را گویند و به عربی والده و ام خوانند. (برهان ). مادر. (آنندراج ). مادر و ام و والده . (ناظم الاطباء). لیتوانی ، موما، مه مه ۞ ...
مام ناف . (اِ مرکب ) به معنی ماماچه که پازاج نیز گویند و به تازی قابله خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). قابله . قبول . قَبیل ....
اصل ریشه وطن پرستی، مادر میهن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
از دو واژه مام و تازی تشکیل شده است و به معنای مادر عرب شده ؛ این اصطلاح که در سده های اولیه ورود اعراب به ایران مصطلح شده بود کنایه از مادرانی داشت ...
مام نافی . (حامص مرکب ) مامایی . قابلگی .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قبلت المراءة قبالة؛ مام نافی کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به مام ناف شو...
مام هیبه . [ هَِ ی ْ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان منکور است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 201 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...