معمور گردیدن
نویسه گردانی:
MʽMWR GRDYDN
معمور گردیدن . [ م َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) معمور گشتن . آباد شدن . آبادان گشتن : اراضی آن نواحی از میامن آن خیر جاری معمور و مسکون گردد. (ظفرنامه ٔ یزدی ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.