اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معنبر شدن

نویسه گردانی: MʽNBR ŠDN
معنبر شدن .[ م ُ عَم ْ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به عنبر آغشته شدن .عنبر آلوده شدن . معطر گشتن . خوشبو شدن :
نوک کلک از شرح خلق او معنبر می شود
صدر شرع از فر جاه او مزین آمده ست .

جمال الدین عبدالرزاق .


معنبر شد از گرد او صیدگاه .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.