معیل
نویسه گردانی:
MʽYL
معیل . [ م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع ص ) به خود رهاشده . یله شده . (از اقرب الموارد). || کسی که غذای او تباه گشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مایل آمدن . [ ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) گراییدن . رغبت کردن . راغب شدن . || خمیدن . خمیده شدن . کج شدن . انحناء یافتن : تن را به هرچه دادی ،...
مایل گشتن . [ ی ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مایل گردیدن : و چون یک چندی بگذشت و طایفه ای از امثال خود را درمال و جاه بر خود سابق دیدم نفس بد...
مایل گردیدن . [ ی ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مایل شدن . رغبت پیدا کردن . راغب شدن . گراییدن : کجا مایل به هر دل گردد ابرویی که من دانم که ...
مایل اصفهانی . [ ی ِ ل ِ اِ ف َ ] (اِخ ) شیخ رحیم ، از شاگردان درویش مجید طالقانی بوده است . او راست :دنبال دل فتاده به هر خانه می روم دیوا...
مایل آشتیانی . [ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) میرزا محمد علی پسر میرزا کاظم آشتیانی قمی ، مستوفی الممالک . از فضلا و نویسندگان و شاعران عهد فتحعلی شاه و م...
یدالله مایل تویسرکانی روزنامهنگار، شاعر، متخلص به مایل متولد ۱۲۶۳ یا ۱۲۶۵ قمری در تویسرکان در استان همدان است. در زادگاهش و در همدان به تحصیل عقلی و ...
کهریزک مایل کندی . [ ک َ زَ ی ِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه دره سی است که در بخش حومه ٔ شهرستان ماکو واقع است و 104 تن سکنه دارد. (از ف...