اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معین

نویسه گردانی: MʽYN
معین . [ م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) مقررشده . (غیاث ). مخصوص و مقرر کرده شده . (آنندراج ). ثابت و برقرار و مخصوص و محقق و معلوم . (ناظم الاطباء). تعیین شده :
بی نمودار طبع صافی تو
صورت مکرمت معین نیست .

مسعودسعد.


آنکه نه راهبری معین ونه شاهراهی پیدا. (کلیله و دمنه ). مخایل نجابت بر ناصیه ٔ او معین و دلایل شهامت بر جبین او مبین . (سندبادنامه ص 42). بر هریک از سایر بندگان و حواشی خدمتی معین است . (گلستان ). تا خدمتی که بر بنده معین است بجای آورد. (گلستان ).
زنان را به عذر معین که هست
ز طاعت بدارند گه گاه دست .

(بوستان ).


ای متقی گر اهل دلی دیده ها بدوز
کایشان به دل ربودن مردم معینند.

سعدی .


ترا خود هرکه بیند دوست دارد
گناهی نیست بر سعدی معین .

سعدی .


چون قوت نامیه و قوت حسی که آرام جایشان اندامهایی است معین . (مصنفات باباافضل ج 2 ص 45). || جامه ٔ منقش به چهارخانه های خرد همچون چشم گاو. (منتهی الارب ). جامه ٔ منقش و رنگارنگی که در آن نقشهای چهارگوشه ٔ خرد مانند چشم گاو باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به چشمه . چشمه چشمه . به صورت چشمها نگار کرده . منقش به صورت چشم . به صورت چشم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
زبان مار من یعنی سر کلک
کزو شد مهره ٔ حکمت معین .

خاقانی (یادداشت ایضاً).


|| گاو نر سیاه مابین پیشانی . (منتهی الارب ). گاوی که میان دو چشم وی سیاه باشد. (ناظم الاطباء). گاو نر و او را به جهت بزرگی چشمانش و یا به جهت سیاه و سپیدی آن چنین گویند. (از اقرب الموارد). || گشن گاو که به ترکی بوقا نامندش . و گشنی است از گاو. (منتهی الارب ). گشن از گاوان . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
معین الدین تونی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) از علمای زمان سلطان ابوسعید گورکان بود و به مزید علم و دانش امتیاز داشت و جمعی کثیر از طلاب د...
معین الدین هروی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ هَِ رَ ] (اِخ ) رجوع به معین هروی شود.
معین الدین یزدی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ ی َ ] (اِخ ) (متوفی به سال 787 هَ . ق .) از علمای حدیث و از فضلای عهد امیر مبارزالدین و پسرش شاه شجاع ...
معین الدین یزدی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ ی َ ] (اِخ ) میر... محمد از شاعران و فضلا و صلحای معاصر مؤلف تذکره ٔ نصرآبادی ومورد اعزاز و احترام حکام ی...
معین الدین چشتی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ چ ِ] (اِخ ) از خواجگان سلسله ٔ چشتیه است و سلطان شمس الدین غوری و شهاب الدین غوری از پیروان او بوده اند...
معین الدین خلیفه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ خ َ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) مدتی منصب صدارت ابوالغازی سلطان حسین میرزا (متوفی به سال 917 هَ . ق .) را داشت ...
معین الدین فراهی .[ م ُ نُدْ دی ن ِ ف َ ] (اِخ ) از علما و وعاظ و قضات معاصر ابوالغازی سلطان حسین میرزاست که غالب خطوط رانیز در غایت جودت م...
معین الدین جوینی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ ج ُ وَ ] (اِخ ) مولانا معین الدین آوه ای جوینی از عرفا و نویسندگان قرن هشتم هجری است که از شاگردان سع...
معین الدین پروانه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) رجوع به پروانه شود.
معین الدین کاشانی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) عالم ریاضی و نجوم و یکی از چهارتن است زیج الغبیگی را تنظیم کردند. (یادداشت به خط مرحوم ده...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۸ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.