معین الدین
نویسه گردانی:
MʽYN ʼLDYN
معین الدین . [ م ُ نُدْ دی ] (اِخ ) ابن الوزیر فخرالدین از وزرای سلسله ٔ سلجوقی است و در اوایل وزارت او دولت آل سلجوق منقرض شد و سلطان تکش خوارزمشاه برسلطان طغرل چیره گردید. (از دستور الوزراء ص 222).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
معین الدین ملکشاه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) پنجمین از سلاجقه ٔ عراق و کردستان از 547 تا 548 هَ . ق . (از طبقات سلاطین اسلام ص 137).
معین الدین پروانه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) رجوع به پروانه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.