معین الدین
نویسه گردانی:
MʽYN ʼLDYN
معین الدین . [ م ُ نُدْ دی ] (اِخ ) محمد جامی (متوفی به 783 هَ . ق .)از احفاد شیخ الاسلام معین الدین احمد جامی نامقی است .وی از مشایخ و علما و شعرای خراسان بود. از اوست :
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت
اکنون ز من خسته نمی آرد یاد
بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت .
و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 383 شود.
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
معین الدین ملکشاه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) پنجمین از سلاجقه ٔ عراق و کردستان از 547 تا 548 هَ . ق . (از طبقات سلاطین اسلام ص 137).
معین الدین پروانه . [ م ُ نُدْ دی ن ِ پ َرْ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) رجوع به پروانه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.