گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مغر نویسه گردانی: MḠR مغر. [ م َ غ َ ] (ع ص ) رنگی است سرخ غیرخاص ۞ یا سرخی تیره ٔ سپیدی آمیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رنگ سرخ غیرخالص و یا سرخ تیره ٔ سپیدی آمیخته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی مغر مغر. [ م َ ] (ع مص ) شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). رفتن و بشتافتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مغر فی البلاد مغراً؛ رفت در شهرها و به شتاب ... مقر مقر. [ م ُ ق ِرر ] ۞ (ع ص ) اقرارکننده . (غیاث ) (آنندراج ). اعتراف کننده و اذعان کننده و کسی که اقرار می کند و اعتراف می نماید و راست می گوی... مقر مقر. [ م َ ق َرر ] ۞ (ع اِ) آرامگاه . (دهار). جای قرار وآرام . (غیاث ) (آنندراج ). جای آرمیدن وقرارگرفتن و آرامگاه و جای قرار و آرام و خانه ... مقر مقر. [ م َ ] (ع اِ) زهر قاتل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زهر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || صبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دارویی تلخ ... مقر مقر. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) درخت صبر، یا درختی شبیه به آن . (منتهی الارب ).دارویی که آن را صبر گویند. (ناظم الاطباء). || زهر. (منتهی الارب ) ... مقر مقر. [ م َ ] (ع مص ) گردن شکستن . (تاج المصادر بیهقی ). به عصا کوفتن گردن را چنانکه استخوان بشکند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الا... مقر مقر. [ م َ ق َ ] (ع مص ) ترش شدن شیر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سخت تلخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تلخ شدن . (منت... تیره مقر تیره مقر. [ رَ / رِ م َ ق َ ] (اِ مرکب ) جایگاه تیره . قرارگاه تاریک و ظلمانی . در بیت زیر کنایه از گور است : پند مدهید مرا گر بتوانید به من آن... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود