مغلق . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) بسته . (دهار): باب مغلق ؛ در بسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
: و اگرچه کرم این بزرگان مغلق ابد است و چشمه ٔ سخای این مهتران منجمد سرمدی . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص
250). درهای داد و انصاف که بواسطه ٔ و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان
۞ مفتوح و گشاده است مغلق ماندی . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج
1 ص
13). || مشکل . مسأله ٔ دشوار و غامض
: یا به خانه ٔ یک طبیب مشفقی
که گشادی از سقامت مغلقی .
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 409).
|| کلامی که دریافت معنی آن دشوار باشد. (غیاث ).کلام مبهم و مشکل . (از اقرب الموارد). مشکل و دشوار و غامض و مجمل و چیزی که درک معنای آن دشوار باشد. (ناظم الاطباء). پوشیده . پیچیده . بغرنج : عبارات مغلق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).