اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مغلق

نویسه گردانی: MḠLQ
مغلق . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) بسته . (دهار): باب مغلق ؛ در بسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و اگرچه کرم این بزرگان مغلق ابد است و چشمه ٔ سخای این مهتران منجمد سرمدی . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 250). درهای داد و انصاف که بواسطه ٔ و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان ۞ مفتوح و گشاده است مغلق ماندی . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 13). || مشکل . مسأله ٔ دشوار و غامض :
یا به خانه ٔ یک طبیب مشفقی
که گشادی از سقامت مغلقی .

مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 409).


|| کلامی که دریافت معنی آن دشوار باشد. (غیاث ).کلام مبهم و مشکل . (از اقرب الموارد). مشکل و دشوار و غامض و مجمل و چیزی که درک معنای آن دشوار باشد. (ناظم الاطباء). پوشیده . پیچیده . بغرنج : عبارات مغلق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مغلق . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) تیری است از تیرهای قمار یا تیر هفتم در مضعف قمار. ج ، مغالیق ، مغالق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (...
مغلق . [ م ُ غ َل ْ ل َ ] (ع ص ) بسته . مُغلَق : از فضل به یک حدیث او الکن بگشاید صد در مغلق را. قطران (دیوان چ محمد نخجوانی ص 12).و رجوع ...
مغلق گو. [ م ُ ل َ ] (نف مرکب ) که مغلق گوید. آنکه دریافت معنی سخن وی دشوار باشد. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغلق شود.
مغلق نویس . [ م ُ ل َ ن ِ ] (نف مرکب ) که مغلق نویسد. آنکه دریافت معنی نوشته ٔ او دشوار باشد. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغلق ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.