اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مفصل

نویسه گردانی: MFṢL
مفصل . [ م ُ ف َص ْ ص َ ] (ع ص ) تفصیل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مشروح . مقابل مجمل و مختصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نسختی که تلک ... مفصل در باب خواهش خود نبشته بودبر رای امیر عرض داد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 405).
مفصل صورت جسم است و مجمل صورت ذاتت
به هم این هردو نفس آمد سوای حکمت و عرفان .

ناصرخسرو.


یک روی و هزار آینه بیش
یک مجمل و این همه مفصل .

فخرالدین عراقی (کلیات چ نفیسی ص 222).


من از مفصل این باب مجملی گفتم
تو خود ز مجمل من رو مفصلی برخوان .

کمالی (از امثال و حکم ص 561).


آنچه تقریر رفت از عادات او انموذجی است و چیزی از وسیطی و مجملی از مفصلی و مختصری از مطولی . (جهانگشای جوینی ). و تمامت امرای لشکر و ولایتی که قهر و قسر کرده بود در آنجا مفصل نوشته . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 95).
باری نظر به خاک عزیزان رفته کن
تا مجمل وجود ببینی مفصلی .

سعدی .


- امثال :
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل . (امثال و حکم ص 561).
|| متمایز و از هم جدا شده و به فاصله قرار داده . (ناظم الاطباء). جداکرده . جداجدا شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || فصل فصل ساخته . (ناظم الاطباء).فصل فصل شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || عقد مفصل ؛ رشته مروارید که میان هر دو سوی وی شبه درکشیده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || حدیثی که از سند او دو کس یا زیاده ساقط شده باشد، چنانکه مالک گوید: قال رسول اﷲ (ص ) کذا. و چنانکه شافعی گوید: قال ابن عمر کذا و بعضی آن را از منقطع شمرند و بعضی دیگر از مرسل و بعضی گفتند مفصل آن است که راوی گوید: بلغنی . و مفصل از قسم ضعیف است . (نفایس الفنون ). || (اِ) مفصل القرآن ؛ از حجرات تا آخر قرآن یا ازسوره ٔ جاثیه یا از قتال یا از سوره ٔ ق یا از صافات یا از صف یا از تبارک یا از انا فتحنا یا از سبح اسم ربک الاعلی یا از الضحی تا آخر قرآن و از جهت بسیاری فصول بین سوره ها یا به جهت کمی منسوخ چنین نامیده اند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). سوره های کوتاه که پس از مثانی آیند و به جهت کثرت فصول در سوره ها یا به علت قلت منسوخ در آن چنین نامیده اند و گویند: قراء المفصل . (از اقرب الموارد). قرآن از والضحی تا آخر قرآن و گروهی گفته اند از سوره ٔ محمد تا آخر قرآن مأخوذ از گفته ٔ رسول (ص ) و فُصلت بالمفصل و برای آنش مفصل خوانند که فصل بسیار باید کردن از میان هر دوسوره به بسم اﷲ الرحمن الرحیم یا به تکبیری . (تفسیر ابوالفتوح ). نام قسمتی از قرآن که از سوره ٔ حجرات شروع شده به آخر قرآن تمام می شود و از آن رو این قسمت را مفصل گویند که فاصله ٔ بین سور بیش از سایر قسمتهاقرآن باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مفصل . [ م َ ص ِ ] ۞ (ع اِ) بند اندام و هر جای پیوستگی دو استخوان . ج ، مفاصل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پی...
مفصل . [ م ِ ص َ ] (ع اِ) زبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مفصل . [ م ُ ف َص ْ ص ِ ] (ع ص ) آنکه بیان می کند و فصل فصل می سازد و جزٔجزء می نماید. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفصیل شود.
گسترده گوی، زندگر.
mofassal این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: گوکانیک، دوکانیک (پهلوی) دِراجو (اوستایی: دْراجو) ویکوژیک، ویکوژیت (ویکوژ از اوستایی: ویکوسْر + «یک،...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
Saber nz
۱۳۹۹/۰۹/۰۶
0
1

عالی بود ممنون

ری را توکل نژاد
۱۳۹۹/۱۰/۱۳
4
0

.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.