مقام
نویسه گردانی:
MQAM
مقام . [ م َ ] (اِخ ) از مضافات بوشهر، و بیشتر از یک فرسخ در جنوب بوشهر است . (فارسنامه ٔ ناصری ). بندری در جنوب ایران که محل صید مروارید است . و رجوع به بندر مقام شود.
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مقام . [ م َ / م ُ ] (ع مص ) (از «ق و م ») اقامت و آرام کردن بجائی ۞ . (منتهی الارب ). اقامت . (اقرب الموارد) (محیط المحیط) (ناظم الاطباء).ا...
مقام .[ م َ ] (ع اِ) منزلت . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). منزلت . مرتبه . درجه . (از ناظم الاطباء). پایه . رتبه . جایگاه . (یادداشت به خط مرحوم ...
مقام . [ م َ ] (اِخ ) سنگی است که حضرت ابراهیم هنگام بنای بیت بر آن ایستاد و گویند سنگی است که چون زوجه ٔ اسماعیل سر او را می شست حضرت ...
این واژه اربی است و پارسی آن، اینهاست:
نَشیم naŝim (پهلوی: نیشِم)
اَهراف ahrãf(پهلوی)
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نشیم naŝim (دری) اهراف ahrāf (پهلوی)***فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: واخژ اهراف vāxež-ahrāf (سغدی- پهلوی)***فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مقام طلب . [ م َ طَ ل َ ] (نف مرکب ) مقام جو. جوینده ٔ مقام . طالب مقام . آنکه پیوسته خواهد از مناصب و مشاغل فروتر به مناصب و مشاغل بالاتر دست...
چهل مقام . [ چ ِ هَِ م َ ] (اِخ ) (چهل دختران ) نام کوهی واقع در دو میلی شهر شیراز و در شمال شرقی آن شهر و بنا بگفته ٔ صاحب فارسنامه ٔ ناصری ق...
حب مقام . [ ح ُب ْ ب ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جاه طلبی . حب جاه . رجوع به حب شود.