مقدم
نویسه گردانی:
MQDM
مقدم . [ م ُ دِ ] (ع اِ) گوشه ٔ چشم از سوی بینی . (مهذب الاسماء). مقدم العین ؛ کنج چشم . مقابل مؤخرالعین که دنباله ٔ چشم است .(از منتهی الارب ). آن گوشه از چشم که پهلوی بینی می باشد، و مؤخرالعین دنباله ٔ چشم که پهلوی شقیقه است . (ناظم الاطباء). کنج چشم که به طرف بینی باشد. (غیاث )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مقدم الوجه ؛ آنچه پیش باشد از روی . ج ، مقادیم . || مقدم الرحل ؛ چوب پیش پالان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) نعت فاعلی ازاقدام . اقدام کننده . || پیش رونده و دلیر. (غیاث ) (آنندراج ). دلیر و باجرأت . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
قشلاق مقدم طیول . [ ق ِ م ُ ق َدْ دَ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوزبخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 20 هزارگزی شمال آبش احمدلو و 4 هزارگزی را...
المیرا شریفی مقدم (زادهٔ ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ تبریز) گوینده و مجری اهل ایران است، که در رادیو صدا و سیما و شبکهٔ خبر فعالیت میکرد.[۱][۲][۳] شریفی مقدم از دی...
قشلاق مقدم اوزبک . [ ق ِ م ُ ق َدْ دَ اُزْ ب َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 22 هزارگزی شمال آبش احمدلو و 5 ه...