مقدمة. [ م ُ ق َدْ دِ م َ ] (ع اِ) اول هر چیزی . || پیشانی . || موی پیشانی . || شتر که اول بار آورد و آبستن گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنچه شی ٔ بر آن متوقف باشد، خواه توقف عقلی باشد و خواه توقف عادی یا جعلی . (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون )
۞ . آنچه مباحث بعدی بر آن متوقف باشد. مقدمه اعم از مبادی است . مبادی آن است که مسائل بلاواسطه بر آن متوقف باشد و مقدمه چیزی است که مسائل برآن متوقف باشد بواسطه یا بلاواسطه . (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به مقدمه شود. || مقدمة الکتاب ، اول کتاب . (ناظم الاطباء). فصلی که در آغاز کتاب آورده شود. (از اقرب الموارد)
۞ . آنچه در کتاب آورده شود پیش از شروع در مقصود به جهت ارتباط آن بامقصود. (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به مقدمه شود.