اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مقرور

نویسه گردانی: MQRWR
مقرور. [ م َ ] (ع ص ) خنک و سرمارسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خنک و سرمازده و سرمارسیده و گرفتار سرما. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
پنجه ٔ سرو و شاخ گل گویی
دست مفلوج و پای مقرور است .

مسعودسعد.


تهتز فی الکأس من ضعف و من هرم
کانها قبس فی کف مقرور.

ابی فراس (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


|| یوم مقرور؛روز سرد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مغرور. [ م َ ] (ع ص ) فریفته . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گول خورده و فریفته شده . (ناظم الاطباء) : تو مغرور خو...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین اینهاست: وستار vastâr (پهلوی) فنودیچ fonudic (فنود: تعصب؛ پارسی دری + پسوند دارندگی «ایچ» که در زبان سغدی به کار م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.