مکان
نویسه گردانی:
MKAN
مکان . [ م َک ْ کا ] (ع ص ) مرد مکنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنکه بمکد شیر گوسپند را و ندوشد به ناکسی و فرومایگی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامجیناک nâmjinâk (نام + جیناک: مکان. «پارسی نو») **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: زیگ تاژار zig tâžâr (مانوی+ تاژار از پارتی tažar: مکان) ****فانکو آدینات 09163657861
خرم مکان . [ خ ُرْ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کام فیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 45هزارگزی راه فرعی کام فیروز به پل خان . ...
نقل مکان . [ ن َ ل ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) جابه جا شدن . از جائی به جای دیگر رفتن . تغییر مکان و منزل دادن : دل به خط نقل مکان ...
عالی مکان . [ م َ ] (ص مرکب ) آنکه منزلت و مقام رفیع دارد. آنکه مکان شریف دارد. عالیقدر. عالیجاه : بگشا ز بال همت عالی مکان گره تا کی شوی ...
مریم مکان . [ م َرْ ی َ م َ ] (ص مرکب ) دارای مکانی همانند مکان مریم : زان رای کان برادر عیسی نفس زده دولت نصیب خواهر مریم مکان شده .خاقا...
اسم مکان . [ اِ م ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مکان ، اسمی است که دال بر مکان و محل باشد. در فارسی برای ساختن اسم مکان یکی از اد...
چراغ مکان . [ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت که در 3هزارگزی جنوب رشت واقع شده . جلگه ، مرطوب و معتدل اس...