مکتب خانه . [ م َ ت َ ن َ
/ ن ِ ] (اِ مرکب ) جای آموزانیدن کودکان . (ناظم الاطباء). اگر چه عندالتحقیق این ترکیب غلط است چرا که لفظمکتب که صیغه ٔ اسم ظرف باشد به معنی جای کتابت ، حاجت به لفظ خانه ندارد ولی اوستادان به سبیل تجرید در شعر خود آورده اند. مگر اولی همین است که از این قسم الفاظ اجتناب نمایند. (غیاث ). مکتب گاه . مزید علیه مکتب
۞ ... چرا که مکتب خود اسم ظرف است و لفظ خانه و گاه در این ترکیب زاید بر قیاس مثل جایگاه و منزلگاه . مگر آنکه مکتب به معنی مصدری هم آمده باشد. (بهار عجم ) (آنندراج )
: از بس که در مشق جنون رسوا شدم پیرانه سر
خندند بر من نوخطان ، طفلان مکتب خانه هم .
محتشم کاشانی .
کنم در عشق مکتب خانه ٔ خودکوه و هامون را
بیاموزم طریق عاشقی فرهاد و مجنون را.
ظهوری (از آنندراج ).
تا مباد آگاه از ذوق گرفتاری شوند
می کنم آزادطفلان را ز مکتب خانه ها.
صائب (از غیاث ).