اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مکتوم

نویسه گردانی: MKTWM
مکتوم . [ م َ] (ع ص ) پوشیده . (غیاث ) (آنندراج ). پنهان و پوشیده .(ناظم الاطباء). پنهان داشته . نهان داشته :
تا که اسرار قدر در تتق پرده ٔ غیب
ز اطلاع بشر و علم ملک مکتوم است .
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 65).
وقت آن شد ای شه مکتوم سیر
کز کرم ریشی بجنبانی به خیر.

مولوی .


رفیقان چشم ظاهربین بدوزید
که ما را در میان سری است مکتوم .

سعدی .


- سِرِّ مکتوم ؛ راز نهان . سِرِّ مخزون . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا).
- مکتوم داشتن ؛ پنهان کردن . نهان داشتن . مخفی کردن . پوشیده داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| (اِ) کنایه از راز. (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، راز. (ناظم الاطباء) : چون ملک زاده کنانه ٔ خاطر از مکنون سر و مکتوم دل بپرداخت ... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 32).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
ام مکتوم . [ اُم ْ م ِ م َ ] (اِخ ) از زنان صحابی بوده . (از الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 283).
ابن مکتوم . [ اِ ن ُ م َ ] (اِخ ) تاج الدین ابومحمد احمدبن عبدالقادربن احمدبن مکتوم قیسی ، فقیه حنفی نحوی لغوی . شاگرد ابن نحاس و ابوحیان ....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.