اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مگس

نویسه گردانی: MGS
مگس . [ م َ گ َ ] (اِخ ) شعبه ای است از طایفه ٔ ناحیه ٔ سراوان از طوایف کرمان و بلوچستان مرکب از 1000 خانوار. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 97).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
لعاب مگس . [ ل ُ ب ِم َ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل . لعاب نحل . || کنایه از شراب انگوری نیز هست . (برهان ).
مگس افشان . [ م َ گ َ اَ ] (ن مف مرکب ) ۞ مگس افشانده . افشانده شده برای مگسان . آنچه میان مگسان پخش و پراکنده شود : چون سخنت شهد شد ارزان...
مگس پرانی . [ م َ گ َ پ َ ] (حامص مرکب ) پراکنده کردن مگسها از اطراف خود. راندن مگس از جائی یا چیزی . || کساد بازار و بی رونقی آن . (بهار عج...
سالار مگس‌ها | نویسنده ویلیام گلدینگ 23 مارس 2021 Ghasem gharehDaghi کتاب صوتی, ادبیات, تاریخ, داستان, رمان, رمان, سیاسی, علوم اجتماعی One comment سال...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.