مگس گیر. [ م َ گ َ ] (نف مرکب ) هر چیز که مگس را می گیرد و نگاه می دارد. (ناظم الاطباء). گیرنده ٔ مگس
: لعاب عنکبوتان مگس گیر
همایی را نگر چون کرد نخجیر.
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 63).
-
کاغذ مگس گیر ؛ کاغذها که با ماده ٔ چسبناک آلوده به زهر یا ساده که برای گرفتن مگس به کار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| (اِ مرکب ) آلتی است که مگس برای خوردن عسل یا شیره و مانند آن در درون آن شده و بیرون آمدن نتواند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || عنکبوت را گویند. (جهانگیری ) (برهان ) (از غیاث ) (آنندراج ). جانورکی از جنس عنکبوت . (ناظم الاطباء)
: یا در آن خانه ٔ مگس گیران
سرخ زنبور کافر اندازند.
خاقانی .
|| تار عنکبوت . (ناظم الاطباء)
: در مجلس تو جبرئیل سامی
بر درت مگس گیر برتنیده .
سنائی (دیوان چ مصفا ص 309).
|| کرم سپیدی که در باغها و در سرگین ستور پیدا می شود. (ناظم الاطباء). || گیاهی است
۞ که آن رادر تداول «مگس گیر»
۞ نامند. از گیاهان آمریکای شمالی است و از حشرات تغذیه می کند و چون حشره ای بر برگ آن نشیند به سرعت جذب و هضم میشود این گیاه که به دیونه
۞ مادر افرودیت (زهره ) منسوب است از خانواده ٔ «دروزراسه »
۞ به شمار می رود. (ازلاروس ). گیاهی گوشتخوار
۞ از تیره ٔ دروزراسه که کسری ازت خود را به وسیله ٔ شکارحشراتی که بر رویش می نشینند جبران می کند. این گیاه در باتلاقهای شرقی امریکا می روید و برگهایش دارای دو نیمه است که بر سطح فوقانی آنها خارهای بسیار دیده می شود، برخی از این خارها که نزدیک رگبرگ اصلیند از دوطرف سربسر قرار گرفته اند و غده های ترشحی بسیار بر سطح برگ آن دیده می شود، همینکه حشره ای بر روی برگ بنشیند یا با مویی حرکت خفیفی به برگ داده شود خارهایی که سربسر قرار گرفته اند از هم رد شده و دو نیمه ٔ برگ بر روی یکدیگر به هم می آید و خارها از دو طرف به هم فشار می آورند و حشره محبوس می شود و مایع ترشح شده ازغده های برگ ، آن را حل می کند و پس از
10 تا
35 روز برگها از هم بازمی گردند. ولی اگر تحریک برگ بوسیله ٔ چوب یا خاشاک شده باشد پس از
2 یا
3 روز برگها از هم باز می شوند. علف مگس گیر. مگس قاپ . خناق الذباب . شجرالحشرات . مگس قاپان . مگس خوار. (فرهنگ فارسی معین ).