مل
نویسه گردانی:
ML
مل . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی گرمسیری است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 400 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مل ء. [ م ِل ْءْ ] (ع اِ) پُری .ج ، املاء. (از منتهی الارب ). پری و آنچه پر کند آوند را. (ناظم الاطباء). آنچه در آوند گنجد وقتی که پر باشد. مل...
گل مل . [ گ ُ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان واقع در 35هزارگزی جنوب باختری اردستان و 19هزارگزی شمال راه شوسه ٔ اردستا...
مل تنک . [م ُ ت ُ ن ُ ] (ص مرکب ) به معنی تنک شراب باشد یعنی شخصی که حوصله در شراب خوردن نداشته باشد و او را مَل تَنگ هم می گویند. (برهان...
مل تنگ . [ م ُ / م َ ت َ ] (ص مرکب ) رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مل میان . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان برده سره است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
مل سوخته . [ م ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بردخون است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 221 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
مل و مردنی . [ م ِ ل ُ م ُ دَ ] (ص مرکب ) آدم ضعیف و رنجور. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).