گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ملک نویسه گردانی: MLK ملک . [ م ُ / م َ / م ِ / م َ ل َ / م ُ ل ُ ] ۞ (ع اِ) ما له ملک ؛ دارای چیزی که مالک باشد نیست . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۸ ثانیه واژه معنی قنات ملک قنات ملک . [ ق َ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، واقع در 37هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 11هزارگزی ... عالم ملک عالم ملک . [ ل َ م ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالم اجسام و شهادت است و گاه عالم وجود بطور مطلق و کلی اراده میشود. رجوع به اسفار ج 3... ملک الغرب ملک الغرب . [ م َ ل ِ کُل ْ غ َ ] (ع ص مرکب ، اِمرکب ) پادشاه غرب . فرمانروای غرب . و در شاهد ذیل ظاهراً مقصود مظفر قزل ارسلان بن ایلدگز است : ... ملک المعز ملک المعز. [ م َ ل ِ کُل ْ م ُ ع ِزز] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به اسماعیل فتح الدین شود. ملک الموت ملک الموت . [ م َ ل ِ کُل ْ م َ ] (اِخ ) فرشته ٔ مرگ . فرشته ٔ جان ستان . قابض ارواح . عزرائیل . ابویحیی : آگاه نه که امیر از دور ایستاده است ... ملک آوازه ملک آوازه . [ م َ ل َ زَ / زِ ] (ص مرکب ) به معنی بلندآوازه باشد که مرد مشهور و معروف است . (برهان ) (آنندراج ). بلندآوازه و مشهور و معروف . (ن... ملک ارشی ملک ارشی . [ م ِ ک ِ اَ رَ ] (اِخ ) کنایه از ملک ایران زمین است . (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً اصح «ملک آرشی » ۞ است منسوب به آرش کمانگیر.... ملک ازرق ملک ازرق . [ م ُ ک ِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مصحف مقل ازرق .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقل شود. ملک افروز ملک افروز. [ م ُ اَ ] (نف مرکب ) روشن کننده ٔ ملک . رونق و شکوه بخشنده ٔ مملکت : همیشه شاد زی ای شهریار ملک افروزترا زمانه شده پیشکار و دولت ... ملک افزای ملک افزای . [ م ُ اَ ] (نف مرکب ) ملک افزاینده . که بر وسعت ونعمت مملکت بیفزاید. گسترش دهنده ٔ کشور : افروخته دولت شه عالم رای ملک افزای است ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ صفحه ۱۷ از ۲۹ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود