اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملک جوی

نویسه گردانی: MLK JWY
ملک جوی . [ م ُ ] (نف مرکب ) ملک جوینده . طالب مملکت . طلب کننده ٔ فرمانروایی و قدرت :
بدو که گوید کای ملک جوی محنت یاب
چنین گریزد خفاش آفتاب نمای .

عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 511).


همت ز آستانه ٔ فقر است ملک جوی
آری هوا ز کیسه ٔ دریا بود سقا.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.