اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملنگ

نویسه گردانی: MLNG
ملنگ . [ م َ ل َ ] (ص ) مردم مجردسر و پابرهنه . (برهان ). به معنی سر و پا برهنه . (آنندراج ). مردم سر و پا برهنه و مجرد. (فرهنگ رشیدی ) :
صفات نور تو روی رخان بسته نقاب
صفات ظلمت تو زنگیان عور ملنگ .

شاه داعی شیرازی (از آنندراج ).


- مست وملنگ ؛ مست طافح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سرخوش . بانشاط. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
|| بیهوش و مست الهی را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). مست سرخوش . (انجمن آرا) (آنندراج ). در فرهنگ رشیدی گوید: مردم سر و پا برهنه و مجرد و بیت کاتبی را شاهد آورده و غلط است ، ملنگ همان طافح صفت مست است و بس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
مثال کاتبی از سنگلاخ وادی فقر
ملنگ واربه پایان بر این طریق و ملنگ ۞
میار عذر که ره دور و مرکبم لنگ است
که عذر لنگ نیاید ز رهروان ملنگ .

کاتبی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ملنگ . [ م َ ل َ ] (اِخ ) ۞ شهری است واقع در جزیره ٔ جاوه ازکشور اندونزی که 341000 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
ملنگ . [ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی از بخش میان کنگی است که در شهرستان زابل واقع است و 192 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
ملنگ تار. [ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تمین است که در بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.