ممد. [ م ُ م ِدد ] (ع ص ) مددکننده . (غیاث اللغات )(آنندراج ). امدادکننده . مددرساننده . یاری دهنده . (ازناظم الاطباء). کمک . یار. مددده . کمک فرستنده
: أنی ممدکم بألف من الملائکة (قرآن
9/8)؛ من مددکننده ام شما را به هزار از فرشتگان . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج
5 ص
43).
۞ هر نفسی که فرومی رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات . (گلستان ). || زیادکننده . (ناظم الاطباء).