اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ممد

نویسه گردانی: MMD
ممد. [ م ُ م ِدد ] (ع ص ) مددکننده . (غیاث اللغات )(آنندراج ). امدادکننده . مددرساننده . یاری دهنده . (ازناظم الاطباء). کمک . یار. مددده . کمک فرستنده : أنی ممدکم بألف من الملائکة (قرآن 9/8)؛ من مددکننده ام شما را به هزار از فرشتگان . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 43). ۞ هر نفسی که فرومی رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات . (گلستان ). || زیادکننده . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ممد. [ م ُ م َدد ] (ع ص ) کشیده . (مهذب الاسماء) ۞ . رجوع به مُمِدّ شود.
ممد. [ م َ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، دارای 340 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.