من
نویسه گردانی:
MN
من . [ م َن ن ] (ع مص ) نعمت دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ) (غیاث ). نکویی کردن با کسی . مِنّینی ̍. (از منتهی الارب ). انعام کردن بر کسی بدون رنج و آزار و نیکی و احسان کردن در حق او. (از اقرب الموارد). || منت برنهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (منتهی الارب ) (غیاث ). شماره کردن نیکوییها را درباره ٔکسی و منت نهادن بر وی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آزاد کردن اسیر بی آنکه از اوسربها بگیرند. (از تعریفات جرجانی ). || بریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کم کردن . || کم شدن چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نقصان یافتن . (از اقرب الموارد). || مانده کردن شتر را. || مانده گردانیدن سیر کسی را و سست نمودن آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قوت ببردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ارخ من . [ اُ رُ م ِ ] (اِخ ) ۞ ناحیه ایست در آرکادی . رجوع به ایران باستان ص 777 و 839 و 840 و 2140 شود.
تلب من . [ ت ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغا که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز واقع است و یکصد تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
دال من . [ م َ ] (اِ) مرغی است که آنرا بعربی عقاب گویند. (برهان ) (آنندراج ).
فرس من . [ ف َ رَ م َ ] (اِخ ) پادشاه گرجستان معاصر اشک هیجدهم موسوم به اردوان سوم است که به تحریک تی بریوس امپراطور روم به جنگ اردوان...
من غیر. [ م ِ غ َ ] (حروف جر + اسم ) کلمه ٔ نفی یعنی بدون و بجز. (ناظم الاطباء).
نیم من . [ م َ ] (اِ مرکب ) وزنی معادل بیست سیر. (یادداشت مؤلف ). نصف یک من . (فرهنگ فارسی معین ) || رطل ، در اصطلاح می فروشان . (یادداشت ...
من بعد. [ مِم ْ ب َ ] (ع ق مرکب ) ۞ از این سپس . (آنندراج ). پس از این . زین پس . از این پس : دفتر از گفته های پریشان بشویم و من بعد پریشا...
من رآل . [ م ُ رِ ] (اِخ ) ۞ تلفظ فرانسوی «منترآل » که شهری است به کانادا. رجوع به منترآل شود.
ما و من . [ وُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ کبر. عجب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).