گفتگو درباره واژه گزارش تخلف من نویسه گردانی: MN من . [ م ِ] (اِخ ) ۞ رودی در فرانسه و یکی از شاخه های لوار است که آنژر ۞ را مشروب می سازد و 10 کیلومتر طول دارد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی ارخ من ارخ من . [ اُ رُ م ِ ] (اِخ ) ۞ ناحیه ایست در آرکادی . رجوع به ایران باستان ص 777 و 839 و 840 و 2140 شود. تلب من تلب من . [ ت ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغا که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز واقع است و یکصد تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر... دال من دال من . [ م َ ] (اِ) مرغی است که آنرا بعربی عقاب گویند. (برهان ) (آنندراج ). فرس من فرس من . [ ف َ رَ م َ ] (اِخ ) پادشاه گرجستان معاصر اشک هیجدهم موسوم به اردوان سوم است که به تحریک تی بریوس امپراطور روم به جنگ اردوان... من غیر من غیر. [ م ِ غ َ ] (حروف جر + اسم ) کلمه ٔ نفی یعنی بدون و بجز. (ناظم الاطباء). نیم من نیم من . [ م َ ] (اِ مرکب ) وزنی معادل بیست سیر. (یادداشت مؤلف ). نصف یک من . (فرهنگ فارسی معین ) || رطل ، در اصطلاح می فروشان . (یادداشت ... آرت من هنرمند مرد هنر من بعد من بعد. [ مِم ْ ب َ ] (ع ق مرکب ) ۞ از این سپس . (آنندراج ). پس از این . زین پس . از این پس : دفتر از گفته های پریشان بشویم و من بعد پریشا... من رآل من رآل . [ م ُ رِ ] (اِخ ) ۞ تلفظ فرانسوی «منترآل » که شهری است به کانادا. رجوع به منترآل شود. ما و من ما و من . [ وُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ کبر. عجب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۰ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود