گفتگو درباره واژه گزارش تخلف من نویسه گردانی: MN من . [ م ِ] (اِخ ) ۞ رودی در فرانسه و یکی از شاخه های لوار است که آنژر ۞ را مشروب می سازد و 10 کیلومتر طول دارد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی من دوست من دوست . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لادیزاست که در بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ... من بنده من بنده . [ م َ ب َ دَ/ دِ ] (اِ مرکب ) مَن ِ بَنده . نویسنده یا شاعر از خود چنین تعبیر کند تواضع را. رهی . حقیر : منت تو گردن من بنده راسخت به ... من جمله من جمله . [ م ِ ج ُ ل َ / ل ِ ] (از ع ، ق مرکب ) ۞ به معنی از میان و از جمله و از میان همه و تماماً و سراسر. || القصه و حاصل کلام . (ناظم... من لدن من لدن . [ م ِ ل َ دُ ] (ع حرف جر + اسم ) از نزد. از جانب و در شواهد زیر مقصود خداست ، مخفف من لدن حکیم علیم ، یا من لدن حکیم خبیر، چنانکه ... خانی من خانی من . [ م َ ] (اِخ )دهی است از دهستان کامفیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 54 هزارگزی شمال خاوری اردکان و کنار راه فرعی پل خان ... دوست من دوست من . [ م َ ] (اِ) (اصطلاح فلکی ) نام روز بیست و دوم است از هر ماه ملکی یزدگردی . (فرهنگ جهانگیری ). ساله من ساله من . [ ل ِ م ِ ] (اِخ ) ۞ برادر زن پادشاه آسور که در قیام آرباکس بآسور سپاه به او سپرده شد. (ایران باستان ص 211). پسام من پسام من . [ سام ْ م ُ ] (اِخ ) ۞ نام کاهنی مصری که درمعبد آمون خدمت میکرد. (ایران باستان ج 1 صص 488 -492). وی هنگامی که اسکندر به آن م... من سلوی طعامی است که برای قوم بنی اسرائیل در وقت پیامبری حضرت موسی (ع) از آسمان به در خواست موسی (ع) فرود می آمد، که در آن مرغ بریان که به فارسی آنرا بودنه می... من ذلک من ذلک . [ م ِ ذا ل ِ ] (ع اِ مرکب ) در لغت به معنی از آن جمله و در اصطلاح اهل دفتر خرج را گویند. (غیاث ) (آنندراج ) : دین و دنیا از او دو ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۰ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود