منتجب
نویسه گردانی:
MNTJB
منتجب . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) برگزیننده و انتخاب کننده و پسندکننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه پوست از درخت بازمی کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انتجاب شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
منتجب . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص )برگزیده و مختار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پسندیده و گزیده و مقبول . (ناظم الاطباء) : ناصح ملک شه ایران...
منتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوالفتوح اسعدبن ابی الفضائل محمود و روضات الجنات ص 101 وقاموس الاعلام ترکی ۞ شود.
منتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب اسعدبن محمدعجلی اصفهانی . رجوع به اسعدبن ... شود.
منتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) سالم بن احمد سالم معروف به منتجب نحوی عروضی بغدادی (متوفی به سال 611 هَ . ق .). از علمای نحو...
منتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) یزدی . وزیر سلطان حجاج (655 - 681 هَ . ق .). از امرای قراختائی کرمان بود. پسر وی ناصرالدین منشی ...
منتجب الدین بدیع. [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به علی جوینی بن احمد شود.