منتقم
نویسه گردانی:
MNTQM
منتقم . [ م ُ ت َ ق ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : این فسانه نه از بهر آن گفتم تا تو به همه حال از آن رتبت که داری سپاس خداوند به جای آری و از منعم و منتقم بدانچه بینی راضی باشی . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 278). رجوع به ترکیب های مدخل قبل شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
منتقم . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) دادستان . (مهذب الاسماء) (دهار). انتقام گیرنده و کینه کشنده از کسی . (غیاث ) (آنندراج ). کینه کشنده . عقوبت کننده ....