منذر
نویسه گردانی:
MNḎR
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن نعمان الاول بن امری ٔ القیس بن عمرواللخمی (متوفی به سال 473 م .) از ملوک حیره و عراق است . بعد از پدر به سال 431 هَ . ق . به فرمانروایی رسید. در زمان منذر رومیها شهر نصیبین را محاصره کردند و او آنها را درهم شکست و به سوریه تاخت و در آن خطه پیش رفت سپس قصد حمله به قسطنطنیه داشت اما چون آشفتگی در لشکراو پدید آمد با رومیان معاهده ٔ صلح بست و به حیره مقر فرمانروایی خود بازگشت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1071). منذربن نعمان همان کسی است که بهرام گور به کودکی نزد او به سر برد. رجوع به آل نصر و بهرام گور شود.
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
علی ابوالحسنی، معروف به مُنذِر (۲۲ آذر ۱۳۳۴ – ۳ اسفند ۱۳۹۰) روحانی تاریخنگار معاصر ایران بود. مجموعه پنج جلدی «مشروطیت و شیخ فضلالله نوری»، از جمله ...
ابراهیم بن منذر خزامی . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ذِ رِ ؟ ] (اِخ ) از علما و محدثین نیشابور. ازاو روایت بسیار کرده اند. تولد او در سال 236 هَ .ق . بوده . ...
منظر. [ م َ ظَ ] (ع اِ) جای نگریستن ، خوش آیند باشد یا بدنما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای نگریستن و هر چیزی که آن را می نگرند، خواه خوش آی...
منظر. [ م َ ظَ ] (ع مص ) نظر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نظر شود.
منظر. [ م ُ ظَ ] (ع ص ) انتظارکشیده و گوش داده . (ناظم الاطباء). مهلت داده شده . ج ، منظرون ، منظرین : فیقولوا هل نحن منظرون . (قرآن 203/26). ...
منظر. [ م َ ظَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاولایت است که در بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه واقع است . و 1234 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائ...
کی منظر. [ ک َ / ک ِ م َ ظَ ] (ص مرکب ) منظر شاهانه . (ناظم الاطباء). که منظری شاهانه دارد. شاه سیما : به پیمان شکستن نه اندرخوری که شیر ژیا...
ماه منظر. [ م َ ظَ ] (ص مرکب ) ماهرو. ماه چهر. ماه چهره . ماه دیدار : پریچهره بتی عیار و دلبرنگاری سروقد و ماه منظر. دقیقی .نکرد یاد من و یادگار ...
نیک منظر. [ م َ ظَ ] (ص مرکب ) خوب رو. جمیل . (آنندراج ). خوب صورت . خوش نما. (ناظم الاطباء). زیبا. زیباروی : ای بسا نیک منظرا که هنرمنظرش را سزا...