منزل
نویسه گردانی:
MNZL
منزل . [م ُ زِ ] (ع ص ) آنکه فرومی فرستد و آنکه سبب می شود فروفرستادن را. (ناظم الاطباء). فروفرستنده . نازل کننده .ج ، منزلون و منزلین : انا منزلون علی اهل هذه القریة رجزاً من السماء. (قرآن 34/29). اءَانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون . (قرآن 68/56).
بر دشمنان به خنجر و بر دوستان به جود
هم مرسل عقابی و هم منزل ثواب .
رشیدالدین وطواط (از المعجم چ مدرس رضوی ص 331).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ساعتلوی منزل . [ ع َ م َ زِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان نازلوی بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 20هزارگزی شمال باختری ارومیه ، در مسیر راه ...
منزل بورقیبه . [ م َ زِ بو ب َ ] (اِخ ) ۞ نام سابق آن فری ویل ۞ بود. شهری است بر کنار دریاچه ٔ بیزرت ۞ که 34700 تن سکنه دارد. این شهر ...
مقیم منزل هفتم . [ م ُ م ِ م َ زِ ل ِ هََ ت ُ ] (اِخ ) کنایه از زحل است و آن در فلک هفتم می باشد. (برهان ) (آنندراج ). ستاره ٔ زحل . (ناظم ال...
جان به منزل بردن . [ ب ِ م َ زِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سالم بمنزل رسیدن : ای بسا اسب تیزرو که بمردخرک لنگ جان بمنزل برد.سعدی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.