منصور
نویسه گردانی:
MNṢWR
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمد عراقی ، مکنی به ابونصر از مشایخ قرن چهارم است . او راست اشاره فی القراآت العشر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۹ ثانیه
شاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) پسر دوم شاه شرف الدین مظفربن امیر مبارزالدین محمد از آل مظفر است . شاه منصوردر سال 790 هَ . ق . به شیراز آمد و بسهو...
منصور بیگی . [ م َ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان است و 271 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
منصور ثانی . [ م َ رِ ] (اِخ ) ابن نوح بن منصور، ملقب به ابوالحارث . وی پس از فوت پدر به سال 387 هَ . ق . به امارت رسید. در اوایل سلطنت ا...
منصور حلاج . [ م َ رِ ح َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به منصور و حسین حلاج و حلاج شود.
قریت منصور. [ ق َرْ ی َ م َ ] (اِخ ) یکی از بزرگترین روستاهای جبال فادوسبان طبرستان است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 18 شو...
منصور مظفری . [ م َ رِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) رجوع به شاه منصور و منصور شجاع الدین و رجال حبیب السیر ص 85 شود.
منصور عامری . [ م َرِ م ِ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عبدالرحمن بن ابی عامر (متوفی در حدود 350 هَ . ق .) یکی از سلاطین دولت العامر در اندلس است . در س...
منصور عباسی . [ م َ رِ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به منصور ابوجعفربن محمد شود.
حسین منصور. [ ح ُ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) دهمین و دوازدهمین تن از ائمه ٔ صنعاء است که از 1139 تا 1140 تا 1160 امامت کردند.
شفیق منصور. [ ش َ م َ ] (اِخ ) از پیشروان و پیشوایان مبارز و صدیق و شایسته ٔ انقلاب در دوره ٔ تسلط انگلیس بر مصر بود. وی درجه ٔ دکتری حقوق و ...