منصور
نویسه گردانی:
MNṢWR
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن حسین الاَّبی الوزیر، مکنی به ابوسعید از مردم آوه نزدیک ساوه مصاحب صاحب بن عباد متولی اعمال جلیله و وزیر مجدالدوله . او ادیب و شاعر بود. او راست : کتاب نثرالدرر و تاریخ ری و جز آن . (از معجم البلدان ذیل کلمه ٔ آوه ) (یادداشت مرحوم دهخدا). ابن الحسین الرازی ، مکنی به ابوسعیدالاَّبی (متوفی به سال 421 هَ . ق .) وزیر و از ادبا و شعرای امامیه بود. او را مصنفاتی است و از آن جمله است : «نثرالدرر» در چندین مجلد و «نزهةالادیب ». (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1073). رجوع به کامل بن اثیر ج 9 ص 153 و مجمل التواریخ و القصص ص 404 و روضات الجنات ص 580 شود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
منصور عرب . [ م َ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فعله کری است که در بخش کلیایی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 225 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
سیه منصور. [ ی َه ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه . دارای 289 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، حب...
دیر منصور. [ دَ رِ م َ ] (اِخ ) دیری است در شرق موصل و بر کنار نهر خابور واقع است و در زمان یاقوت آباد بوده است . (از معجم البلدان ).
نام قریه ای ونام کوتل است درسرزمین پشی ولسوالی مالستان ازغزنین افعانستان ((نوشته علی مدد"سلطانی"))
منصور مورد. [ م َ رِ م ُ وَرْ رَ ] (اِخ ) یکی از شعرای قدیم فارسی است و بیرونی در کتاب الجماهر خود (ص 81) نام او برده و این بیت را از او نق...
سیاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دشت دزفول . در 9 هزارگزی شمال شرقی دزفول . کنار راه شوسه ٔ شوشتر...
سیاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است پنج فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب خشت . (فارسنامه ٔ ناصری ).
سیاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) از بلوکات گروسی حد شمالی سیلتان و جنوبی آن نیز سیلتان است . مرکز عربشاه ، عده ٔ قری 25. مساحت 46 هزار و مترو جمعیت...
سیاه منصور. [ م َ ] (اِخ ) هفت فرسخ میانه شمال و مغرب بیدشهر. (فارسنامه ٔ ناصری ).
حصن منصور. [ ح ِ ن ِ م َ ] (اِخ ) یاقوت گوید: از بلاد مضر در مغرب فرات نزدیک سمیساط است ، شهری بوده با حصار و خندق و سه دروازه ، و در میانش ...