اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منصور

نویسه گردانی: MNṢWR
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن داراسب ۞ شیرازی ، مکنی به ابوالفتح . القائم بامراﷲ عباسی او را به وزارت برگزید و به امین الدوله ومجدالوزراء ملقب ساخت . تقرب وی در پیش خلیفه به درجه ای انجامید که عمیدالملک کندری وزیر طغرل سلجوقی برحال او رشک آورد و نزد طغرل زبان به بدگویی از وی گشود چنانکه طغرل عزل او را از خلیفه درخواست کرد و خلیفه وی را معزول ساخت . مدت وزارت او دو سال و یک ماه بود. رجوع به دستورالوزراء ص 83 و آثارالوزراء عقیلی چ محدث ص 135 و نسائم الاسحار چ محدث ص 21 و 22 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصور شبانکاره شود.
منصور. [ م َ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصوربن امیرزاده شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به فُرسی منصوربن حسن شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به شمس الدین (شمس اوزجندی ) و لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 165 شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به صلاح الدین محمد منصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به علی بحری ابن آبیک شود.
منصور. [ م َ ](اِخ ) رجوع به نصیرالدین ارتق ارسلان المنصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) چهارمین و آخرین از بنی مروان در دیار بکر (472-489 هَ . ق .). (یادداشت مرحوم دهخدا).
منصور. [ م َ ] (اِخ ) چهاردهمین و آخرین از ائمه ٔ صنعا در حدود 1190 هَ . ق . (یادداشت مرحوم دهخدا).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۴ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.