منصور
نویسه گردانی:
MNṢWR
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن عراق ، مکنی به ابونصر از ریاضی دانان بزرگ قرن چهارم هجری قمری ومعاصر ابوریحان بیرونی بوده است و به نام ابوریحان دوازده کتاب در فنون مختلف ریاضی تألیف کرده و ابوریحان خود در رساله ای که در فهرست تألیفات خود نوشته و در مقدمه ٔ کتاب الاَّثارالباقیة به طبع رسیده است گوید: «فمماتولاه باسمی ابونصر منصوربن علی بن عراق مولی امیرالمؤمنین اناراﷲ برهانه ؛ کتابه فی السموات ، و کتابه فی علة تنصیف التعدیل عند اصحاب السند هند، و کتابه فی تصحیح کتاب ابراهیم بن سنان فی تصحیح اختلاف الکواکب العلویة، و...». (از تعلیقات چهار مقاله ٔ نظامی عروضی به قلم محمد قزوینی ). رجوع به همین مأخذ وتاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 206 و 217 و 308 و 339 شود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن طلحةبن طاهربن الحسین بن مصعب . و عبداﷲبن طاهر وی را حکیم آل طاهر می خواند. و او والی مرو و آمل و خوارزم بود و او ر...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی اسفزاری ، ملقب به مهذب الدین معاصر عوفی مؤلف لباب الالباب و از فضلا و بزرگان خراسان بود. این رباعی از اوست ...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی بندار دامغانی ، مکنی به ابوسعید (متوفی بعد از 507 هَ . ق .) او راست : کتاب احکام در نجوم . (یادداشت مرحوم دهخدا...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی عیانی . رجوع به قاسم منصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی منطقی رازی . رجوع به منطقی رازی و منصور مورد شود.
منصور. [ م َ] (اِخ ) ابن عمار، مکنی به ابوالسری ، نام یکی از زهاد و از او رساله هایی به نام مجلس مانده است ، از قبیل مجلس فی ذکرالموت و ...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن عمرالکرخی ، مکنی به ابوالقاسم (متوفی به سال 447 هَ . ق .) او راست : الغنیة فی فروع الشافعیة. (از کشف الظنون ج 2 ص 12...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن فاتک ، پنجمین از امرای آل نجاح که از 503 تا حدود 517 در زبید امارت داشت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن فلاح بن محمدبن سلیمان یمنی ، مکنی به ابوالخیر و ملقب به تقی الدین (متوفی به سال 680 هَ . ق .) نحوی است و مؤلف...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن القائم بن المهدی . رجوع به اسماعیل منصور... شود.